در سوئیس هر فرد وقتی دیپلم میگیرد قادر است به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی صحبت کند، در هلند فضاهایی طراحی شده که دانشآموزان با حضور در آنها با زبان و فرهنگهای ملل مختلف دنیا آشنا میشوند تا زبانهای زنده دنیا را یاد بگیرند، در ژاپن نیز همه آنهایی که دبیرستان را تمام میکنند میتوانند دستکم به زبان انگلیسی بخوانند، بنویسند و حرف بزنند.
فاصله ما با کشورهای پیشرفته دنیا تا این حد زیاد است، ما که نه فقط دیپلم گرفته هایمان بلکه دارندگان لیسانس و فوق لیسانس مان هم اگر خودشان خارج از مدرسه و دانشگاه دست نجنبانده باشند، نمی توانند به زبان انگلیسی با مردم دنیا ارتباط برقرار کنند.
این فاصله موضوع گفت و گوی ما با منصور کدیور است، کسی که چند دهه زبان انگلیسی تدریس کرده و حالا در مقام یک کارشناس آموزش زبان به کودکان معتقد است روش های آموزش زبان در مدارس ایران باید متحول شود.
پایان سال تحصیلی و شروع تابستان برای بیشتر خانواده ها فرصتی است تا فرزندانشان را در کلاس های مختلف از جمله کلاس های آموزش زبان ثبت نام کنند. البته برخی خانواده ها در طول سال از این کلاس ها استفاده می کنند ولی بیشتر آنها به این سه ماه بسنده می کنند و در 9 ماه دیگر سال بر حضور فرزند در کلاس های مدرسه متمرکز می شوند. به نظر شما آموزش های تابستانی برای آموزش زبان خارجی به کودکان کافی است؟
اساس آموزش زبان بر استمرار است و اگر این پیوستگی وجود نداشته باشد مطالب به همان سرعت و سادگی که در ذهن کودک جا می گیرد از ذهن او پاک می شود.
برای همین به نظر من بسنده کردن به آموزش زبان خارجی در سه ماه تابستان سودمند نیست و فقط می تواند راهی برای پر کردن اوقات فراغت کودکان باشد.
صرف نظر از موضوع هزینه ها که برخی خانواده ها را مجبور به ثبت نام های مقطعی می کند عده ای نیز معتقدند یادگیری همزمان زبان مادری و زبان دوم بویژه برای کودکان زیر سن مدرسه مشکلاتی را به وجود می آورد. به نظر شما بهترین سن یادگیری زبان چه زمانی است و آیا اختلاطی که برخی به آن معتقدند برای کودکان پیش می آید ؟
اگر به ماهیت فراگیری زبان کودکان دقت کنیم خواهیم دید که نوزاد از بدو تولد و حتی در دوره جنینی مشغول یادگیری است. در واقع آموزش زبان مادری از دوره نوزادی آغاز می شود یعنی کودک بتدریج با صداها آشنا می شود و از طریق دیدن و شنیدن، اسامی را یاد می گیرد تا این که با تکامل زبان، لب ها و تارهای صوتی اش موفق به ادای کلمات می شود و می تواند دیده ها و شنیده هایش را بر زبان بیاورد.
حالا اگر کودک به صورت همزمان با زبان ها، لهجه ها یا گویش های مختلف برخورد کند همه آنها را یاد می گیرد مثل کودکی که در خانواده اش به زبان آذری و کردی صحبت می شود و او در عین حال که این دو زبان را یاد می گیرد زبان فارسی را که زبان رسمی کشور است نیز می آموزد.
این نشان می دهد اگر بسترهای آموزشی مهیا باشد هیچ محدودیتی برای آموزش زبان وجود ندارد، مصداق بارز این مساله نیز همه بچه های چهارده و پانزده ساله برخی از کشورهای اروپایی هستند که می توانند به زبان های انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی و اسپانیایی صحبت کنند.
پس اینها ثابت می کند یادگیری زبان دوم و سوم در کودک مانع یادگیری زبان مادری نیست و آموخته های او به هیچ وجه با هم قاطی نمی شود. تجربیات من نیز نشان داده مثلا کودکی که در سن چهار سالگی زبان انگلیسی را فرامی گیرد چون ابتدا با صداها آشنا می شود زبان مادری را هم بهتر یاد می گیرد.
حتی من با معلمانی صحبت کرده ام که می گویند دانش آموزانی که با زبان دوم آشنا هستند در درس های مدرسه بیشتر پیشرفت می کنند ضمن این که آنها اعتماد به نفس بالایی نیز دارند و با همکلاسی هایشان تعامل بهتری دارند.
با وجود این به نظر می رسد همه کودکان کمتر از شش سال توانایی حضور در کلاس های آموزشی را ندارند، منظورم همان بی قراری های کودکانه و وابستگی های کودک به خانواده اش است همان حالت هایی که در برخی کلاس اولی ها هم دیده می شود.
بله توجه به این نکته بسیار مهم است، چون از نظر من والدین قبل از ثبت نام فرزندشان در کلاس های آموزش زبان باید بسنجند که او استقلال نسبی برای تحمل جدایی از مادر را دارد یا می تواند بدون کمک دیگران به دستشویی برود یا قادر به انجام تکالیف و تکرار و تمرین آموخته های کلاسی در خانه هست.
این که کودک بتواند قلم را بدرستی در دست بگیرد نیز بسیار مهم است، چون کودکی که نتواند از قلم استفاده کند در کلاس دچار مشکل می شود.
شما معتقدید اگر تمام این شرایط مهیا باشد و کودک انگیزه لازم برای یادگیری را نیز داشته باشد آموزش زبان خارجی بخوبی پیش می رود اما آموزش و پرورش کشور سن آموزش زبان به دانش آموزان را شروع دوره راهنمایی می داند. به نظر شما این سن برای یادگیری دیر نیست ؟
من نمی خواهم قضاوتی درباره عملکرد آموزش و پرورش داشته باشم، چون آموزش زبان از کودکی امکانات و شرایطی می خواهد که شاید در سیستم آموزش رسمی ما مهیا نیست. اما به طور کلی اگر قرار است فردی در کسوت معلم با یک کودک ارتباط برقرار کند باید با روان شناسی کودک آشنا باشد و از قابلیت های کودک در بخش شنیداری و دیداری استفاده کند و انواع صداها، حروف و کلمات را در قالب بازی به او بیاموزد و توان نوشتن را در او ایجاد کند.
یکی از روش هایی که بخوبی در آموزش زبان به کودکان کاربرد دارد روش فونیکس است که بر پنج پایه اصلی استوار است: آموزش صدای حروف، آموزش نحوه نوشتن شکل حروف، هجی یا صداکشی حروف، آشنا کردن کودکان با مکان صداها در کلمات و آموزش استثناها.
وجه مشخصه روش فونیکس این است که در آموزش زبان به کودکان که بهتر است درچهار تا شش ساله اتفاق بیفتد از قوای بینایی، شنوایی، لامسه و ادراکی کودکان برای آموزش استفاده می شود به طوری که کودک ابتدا با صدای حروف آشنا می شود و سپس شکل حروف را می شناسد و بعد از آن به کمک فلش کارت ها که یک روی آن تصویر و روی دیگرش کلمه مربوط به تصویر نوشته شده، حروف را بهتر فرامی گیرد.
در تمام دنیا برای کودکانی که با این روش انگلیسی را می آموزند پس از 18 دوره آموزشی یک ماهه، آزمون yle (آزمون ویژه زبان آموزان جوان ) توسط دانشگاه کمبریج برگزار می شود که برای برگزیدگان نیزگواهینامه صادر می شود.
ظاهرا در روش فونیکس از عروسک هم استفاده می شود. نقش عروسک ها در آموزش زبان چیست؟
اول این که عروسک ها برای کودکان جذابیت دارند و همین جذابیت باعث تشویق بچه ها به یادگیری می شود. دوم این که با استفاده از عروسک ها می توان با بچه ها ارتباط برقرار کرد و نکات درسی را به آنها آموزش داد. مثلا وقتی قصد داریم حرف s را به کودکان بیاموزیم از عروسک مار استفاده می کنیم که صدایش «س» است و اول اسمش « s»که به این طریق کودک یاد می گیرد که این حرف صدایش«س» است و شکلش مثل بدن مار، مارپیچ در حالی که اول کلمه مار به زبان انگلیسی هم« s» است.
در واقع استفاده از عروسک ها یا فلش کارت ها در این روش برای این است که کودکان بهتر ببینند و بشنوند و تکرار کنند.
مسلما بچه ها با دیدن و تجربه کردن و نیز تکرار و تمرین، بهتر یاد می گیرند و دیرتر فراموش می کنند، ولی در مدارس ما این اتفاق نمی افتد و آموزش ها در این جهت حرکت نمی کند. به نظر شما چرا دانش آموزان ما بعد از هفت سال یادگیری زبان انگلیسی نه تنها قادر به صحبت کردن نیستند بلکه در روخوانی و نوشتن هم مشکل دارند؟
به نظر من با وجود زحمات زیادی که در مدارس کشیده می شود و بودجه هایی که صرف می شود، اما در روش های آموزش زبان باید تجدید نظر شود، آموزش زبان در مدرسه باید بر اساس ماهیت زبان آموزی کودکان تنظیم شود یعنی همان طور که کودکان ابتدا می شنوند بعد می خوانند و می نویسند باید سامانه آموزشی هم تابع این مراحل باشد. در واقع دانش آموزان در مدارس باید در فضایی قرار بگیرند که مدام بشنوند و با شکل حرو ف و کلمات آشنا شوند که البته برای این منظور باید لابراتوار در مدارس وجود داشته باشد. پس طبیعی است وقتی چنین امکاناتی وجود نداشته باشد و آموزش ها از حالت ترجمه خارج نشود زبان انگلیسی دانش آموزان بالاتر از سطح فعلی نمی رود.
فکر نمی کنید یکی از دلایل بی کیفیت بودن آموزش زبان در مدارس، زمان اندک در نظر گرفته شده برای آن است؟
بی شک محدودیت ساعات آموزش بی تاثیر نیست. اما این کمبودها را می توان با برخی اقدامات جبران کرد؛ مثلا نرم افزارهایی در اختیار دانش آموزان قرار داد که بعد از رفتن به خانه از آنها استفاده کنند و مطالب جدیدی بیاموزند. اکنون در بسیاری از کشورها برای آموزش زبان دوم و سوم به دانش آموزان فضایی در مدارس ایجاد شده که آنها مثلا اگر هفته ای دو تا چهار ساعت به طور رسمی زبان می آموزند در همان مدرسه فیلم های آموزشی نیز تماشا کنند و وقتی به خانه می روند نیز در کنار خانواده با استفاده از نرم افزارهای آموزشی مطالب آموخته شده را بارها و بارها تمرین کنند.
به نظر می رسد یکی از دلایلی که زبان خارجی دانش آموزان ما در مدارس رشد نمی کند نیز مربوط به کتاب های درسی باشد. از نظر شما یک کتاب درسی که به یادگیری منجر شود باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
یک کتاب درسی خوب باید بتواند مهارت شنیدن، حرف زدن، خواندن و نوشتن را به دانش آموزان بدهد. کتاب های درسی باید جذاب و ساده باشد و برای انتقال مفاهیم در آنها از تصاویر کمک گرفته شده باشد. کتاب ها همچنین باید مشارکت دانش آموزان در کلاس را برانگیزد و طوری نوشته شده باشد که بتوان برخی مفاهیم آن را از طریق بازی به دانش آموزان ـ بویژه در دوره راهنمایی ـ یاد داد.
سامانه آموزش کشور ما معلم محور است و نقش معلم در انتقال درست یا نادرست مفاهیم به دانش آموزان غیرقابل انکار است. به اعتقاد من اگر ساعات کلاس های درسی زبان کم است و کتاب ها ایراد دارد یا فضا و امکانات مدرسه به زبان آموزی دانش آموزان منتهی نمی شود، اما با این حال اگر معلم، خبره و کارکشته باشد، آموخته های دانش آموزان عمق بیشتری می گیرد. شما با من موافقید ؟
زمانی که من مدیر کانون زبان ایران بودم به آموزش و پرورش پیشنهاد دادم که تمرکزش را بر آموزش معلمان بگذارد و روش های نوین تدریس زبان خارجی را تحت عنوان آموزش های ضمن خدمت به آنها ارائه بدهد، اما به هر حال این اتفاق نیفتاد. به نظر من هم معلم در آموزش زبان رکن اصلی است؛ البته دست او نباید خالی باشد و وسایل کمک آموزشی باید در اختیارش قرار بگیرد، ولی در مجموع معلم زبان خارجی بویژه آنها که با دانش آموزان کم سن و سال تر کار می کنند باید با روان شناسی کودک آشنا باشند و به بچه ها علاقه داشته باشند تا اگر امکانات نیز در اختیارشان قرار گرفت بهتر و بیشتر اثرگذار باشند.
پس طبق گفته های شما می توان این گونه نتیجه گرفت که ناتوانی سیستم آموزشی ما در ارائه مطالب جدید و روش های نوین تدریس باعث بی انگیزگی دانش آموزان برای آموزش زبان خارجی می شود ؟
دانش آموز برای یادگیری باید انگیزه داشته باشد و بداند اگر در کلاس درس حاضر می شود قرار است چه چیزهایی یاد بگیرد و بعد از گذشت زمانی مشخص چه قابلیت هایی پیدا کند. اما این اتفاق در مدارس ما کمتر می افتد در حالی که اگر دانش آموز حس کند که هر جلسه نسبت به جلسه قبل پیشرفت کرده و بتدریج قادر شده با زبانی دیگر با دیگران ارتباط برقرار کند هیچ گاه دچار رکود و بی انگیزگی نمی شود.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
برترین ها: سال اول زندگی، بچه به جز گریه و صداهایی که پدر و مادر به زور میخواهند ثابت کنند معنی خاصی دارد، روش ارتباطی دیگري نميشناسد. چند سال بعدی هم والدین با شیرین زبانی کودک و اینکه او هر بار چه کلمه جدیدی را یاد گرفته است، سرگرمند، اما بعد از این مدت بعضی از پدر و مادرها دنبال سرگرمی دیگری میروند و آن اين است كه به کودکشان زبان دیگری یاد بدهند. به همین دلیل در خیلی از مهمانیها بچههایی را ميتوان ديد که به اصرار والدین برای عمو یا خالهشان غلط يا درست از یک تا 10 را به انگلیسی میشمرند یا اپل میگویند و اورنج را نشان میدهند. اما از ابتدای دهه 90 با مطرح شدن موضوع دهکده جهانی و زبان بینالمللی و البته نتیجه تحقیقات بعضی دانشمندان آموزش زبان دوم رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته است. تحقیقات نشان داده بچههایي که زبان دوم یاد میگیرند، هوش اجتماعی بالاتری دارند.
بسیاری از کارشناسان بر این باورند هرچه زبان دوم در سنین پایینتری به کودک آموزش داده شود احتمال اینکه کودک در سالهای بعد در یادگیری این زبان موفقتر باشد، بیشتر است. در سال ۱۹۹۶ یک مقاله در روزنامه نیوزویک منتشر شد که نتایج یک تحقیق را بررسی میکرد. بر اساس این تحقیق، کودکی که بعد از 10 سالگی شروع به آموختن زبان دوم کند با احتمال کمتری ممکن است بتواند بعدها این زبان را مانند کسانی که آن زبان، زبان مادریشان است، صحبت کند. نتایج این تحقیق توسط زبانشناسان زیادی تایید شده است و به دنبال این تحقیق، تحقیقات بسیار دیگری هم انجام شد که بر همین موضوع تاکید داشت. بررسیهای بیشتر در مورد یادگیری زبان در سنین پایین نشان داد کودک نه تنها با یادگیری زبان، برخورد اجتماعیاش تقویت میشود و در ارتباط با دیگر بچهها موفقتر عمل میکند، بلکه این مسئله میتواند باعث پیشرفت عملکرد کلی کودک در بقیه دروس در مدرسه نیز بشود. در تحقیقی روی بچههای مدارس یکی از کشورهای غیرانگلیسی زبان، کودکانی که بیش از ۴ سال به یادگیری زبان دوم (اغلب زبان انگلیسی) پرداخته بودند نسبت به بچههایی که زمان کمتری آن زبان را آموزش ديده بودند یا اصلا زبان دومی را یاد نگرفته بودند، در امتحان جامع و تستهای مورد نظر تحقیق نتایج بهتری کسب کردند. طبق این تحقیق بچههایی که زبان دوم یاد گرفته بودند حتی از بچههایی که به یادگیری ریاضی پرداخته بودند هم موفقتر عمل کرده بودند. نتایج بررسیهای متخصصان آموزش کودک نشان داده است کودکانی که زبان دوم میآموزند در حل مسائل پیچیده خلاقيت و تبحر بیشتری دارند. بررسیهای بروک لمبرت و تاکر، در سال ۱۹۷۴ نشان داده است بچههایی که توانایی یاد گرفتن بیش از یک زبان را دارند هوش بالاتری دارند. لمبرت اینطور استدلال میکند که شاید یادگیری زبان دوم و زبانهای بیشتر باعث پیشرفت توانایی ذهنی و قوه درک فرد شده است.
آموزش زبان باید توسط یک متخصص و بر اساس سیستم مناسب باشد. ساعات و جلسات آموزش زبان دوم و نحوه به کارگیری آن کاملا حساب شده است به همین دلیل والدین ناآشنا به این امر ممکن است نتوانند مربیهای خوبی برای آموزش زبان به کودکشان باشند. اما آنها میتوانند با تشویق کودک به یادگیری و حمایت از او، علاقه کودک را به فراگیری زبان و فرهنگ دیگر بیشتر کنند. به کودکتان نشان بدهید توانایی او در صحبت کردن به زبان دیگر، برایتان ارزشمند است و با او همراهی کنید. سعی کنید کودکتان را به جشنها یا مراسمی که در مورد فرهنگها و زبانهای دیگر است ببرید یا با مشورت معلمش، کتابها و فیلمهایی به زبانی که در حال یادگیری است در اختیارش قرار دهید. اگر خودتان هم به آن زبان آشنایید، برایش به آن زبان کتاب بخوانید اما سعی کنید کلمات را به صورت صحیح تلفظ کنید. در بقیه مواد درسی با کودکتان کار کنید تا کودک با خیال راحتتری به یادگیری زبان بپردازد و مشکلی در زمینههای دیگر نداشته باشد.
کارشناسان آموزش کودک و زبانشناسان معتقدند کودکانی که قبل از دوره نوجوانی به یادگیری زبان دوم بپردازند بهتر میتوانند در زمینه تلفظ کلمات به طور صحیح و نزدیک به صاحبان اصلی زبان عمل کنند. زبانشناسان این موضوع را به تغییرات فیزیولوژیکی مربوط میدانند که در مغز کودکان در سنین نوجوانی رخ میدهد. تفاوت هجاها و آواها در زبانهای مختلف که باعث تفاوت لهجهها میشود در کودکانی که زبان را قبل از شکلگیری بخشهای مربوطه در مغز یاد گرفتهاند کمتر به چشم میآید. به همین دليل بهترین سن آموزش زبان به کودک، قبل از 10 سالگی و زمانی است که کودک هنوز در زبان مادری خود هم پیشرفت چندانی نداشته است. البته این مسئله به هیچ وجه كودك را از یادگیری زبان مادری بازنميدارد بلکه به پیشرفت آن هم کمک خواهد کرد. بعضی از والدین نگران این نکته هستند که یاد دادن زبان دوم در سنین کم ممکن است باعث شود کودک زبان مادری خود را فراموش کند یا اینکه در یادگیری زبان مادری و ادبیات آن دچار مشکل شود. در حالیکه زبانشناسان خلاف این باور را دارند. آنها معتقدند یادگیری زبان دوم به دليل به کارگیری ذهن کودک در استفاده از ترجمهها و معانی کلمات و ساختار جملات میتواند باعث شود زبان مادری خود را هم بار دیگر بیاموزد و آن را در کنار زبان دوم یاد بگیرد. توجه کودک به یک زبان جدید میتواند باعث توجه او به ساختارهای زبان و جملهبندیها شود. چیزی که ممکن بود تا آن زمان به آن چندان توجهی نشان داده نشود.
برای آموزش زبان دوم به کودک، 3 روش اصلی وجود دارد که اغلب موسسات و سیستمهای آموزش از یکی از این 3 روش استفاده میکنند. به کارگیری هرکدام از این روشها به سن کودک، سیستم تربیتی کودک و نگاه والدین به مسئله یادگیری زبان بستگي دارد. کودک در بعضی از این روشها سریعتر زبان دیگری را یاد میگيرد و در بعضی از روشها آزادی بیشتری برای انتخاب یادگیری دارد.
روش غرقه سازی: در این مدل از یادگیری کودک کاملا در محیطی با زبان دیگر قرار میگیرد. در مهدهای کودک دوزبانه مربیها با زبان دوم که هدف یادگیری است صحبت میکنند و در مدرسه هم بچهها حداقل نیمی از اوقات خود را در طول روز به یادگیری زبان دوم میپردازند. در روش غرقهسازی کامل که البته در مدارس معدودی اجرا میشود کودک همه مواد درسی مانند ریاضی، علوم و تاریخ را به زبان دوم فرا میگیرد. در این روش یادگیری زبان در واقع زبان دوم به جای اینکه موضوعی برای یادگیری باشد خود وسیلهای برای آموزش مواد درسی دیگر است و کودک ناخودآگاه مجبور به یادگیری این زبان میشود. بچههایی که با این روش زبان یاد میگیرند در صحبت کردن زبان دوم با لهجه صحیح و به طور کامل، موفقترند و به سطوح بالاتری از یادگیری زبان میرسند. اگرچه ممکن است در ابتدا، یادگیری در بعضی از مواد درسی، بچهها به اندازهاي كه آن درسها را به زبان مادری خود یاد میگیرند موفق نباشند اما به تدریج و با پیشرفتشان در یادگیری زبان دوم، این مشکل هم برطرف میشود.
روش آموزش زبان خارجی در مدارس ابتدایی: در این روش به جای اینکه زبان دوم در پایه راهنمایی به کودک آموزش داده شود، در همان سالهای ابتدایی و همراه با دیگر درسها به طور مقدماتی به کودک یاد داده میشود. در این روش زبان دوم به عنوان یک سوژه یادگیری به کودک معرفی میشود و به طور معمول 3 تا 5 جلسه در هفته کودک زمان صرف یادگیری این زبان میکند. میزان موفقیت این روش کمی کمتر از روش قبلی است اما کودکانی که در این سن یادگیری زبان را شروع میکنند نسبت به كودكاني که در سالهای بعد برای اولین بار زبان دوم را یاد میگيرند، پیشرفت بیشتری خواهند داشت. ارائه زبان دوم در سالهای اولیه تحصیلی که کودک شوق برای یادگیری دارد باعث بالا رفتن سرعت یادگیری میشود. بسته به تلاش و میزان زمانی که صرف آموزش این زبان به کودک میشود ممکن است در آینده کودک بتواند به خوبی و با فصاحت به زبان دوم حرف بزند.
روش اکتشاف در زبان دوم: در این روش سن کودک کمی بالاتر است و این روش بیشتر از آنکه آموزش زبان باشد در واقع نوعی تقویت شناخت کودک است. در این روش فرهنگ و زبان دوم به عنوان یک مفهوم به کودک ارائه میشود. برای کودک در مورد فرهنگ و زبانهای مختلف صحبت میشود و ممکن است بیش از یک زبان به کودک ارائه شود تا کودک در یادگیری زبان دوم حق انتخاب داشته باشد. در مراحل بالاتر این روش، ساختارهای زبان دوم هم به کودک آموزش داده میشود اما بیشتر از آنکه تاکید بر فصیح صحبت کردن این زبان باشد، هدف آشنایی و ارائه اطلاعات در مورد فرهنگ جامعهای است که به آن زبان سخن میگویند. اگر جلسات آموزش بیشتر از 2 یا 3 بار در هفته باشد ممکن است توانایی کودک در صحبت به زبان دوم هم بیشتر شود اما والدین نباید انتظار داشته باشند کودک در این روش یادگیری بتواند بعدها به طور فصیح و با لهجه مناسب به زبان دوم حرف بزند. این روش یادگیری بیشتر مورد علاقه والدینی است که فکر میکنند آموزش زبان دوم ممکن است باعث فشار بر کودک شود. اگرچه این روش میتواند زمینه یادگیری زبان در سالهای بعدی باشد و سرعت یادگیری زبان در فرد را در سالهای بعدی زندگی افزایش دهد.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
دلايل اصلي ناكامي در يادگيري زبان
بشر در هيچ دورهاي اين چنين با حجم انبوهي از دادهها و اطلاعات مواجه نبوده است. سرگرداني انسان امروز، انتخابي مناسب از بين هزاران امكاني است كه عمر كوتاهش را بر نميتابد و اين سرگرداني، در انتخاب روشي مناسب براي يادگيري يك زبان بين المللي با گستره توليد جهاني، صد چندان شده است. كتابها، فيلمهاي صوتي - تصويري، كلاسهاي آموزشي رسمي و غير رسمي، نرم افزارها و پهنه گسترده اينترنت در كارند تا امر فراگيري يك زبان خارجي تحقق يابد. آيا اشكال در بهره هوشي ما دانش آموزان و دانشجويان ايراني است كه با گذراندن بيش از ده سال از دوران راهنمائي تا دانشگاه هنوز نتوانستهايم در حد قابل قبولي زبان بياموزيم؟ چرا ما دانش آموزان و دانشجويان ايراني با گذراندن بيش از ده سال، از دوران دبيرستان تا دانشگاه، هنوز نتوانستهايم در حد قابل قبولي زبان بياموزيم. بدون شك اشكال در بهره هوشي و توانائيهاي ما نيست بلكه مشكل در روشها و تكنولوژيهایي است كه ما با استفاده از آنها زمان بزرگي از زندگي خويش را از دست دادهايم. عمدهترين دلايل ناكامي در فراگيري زبان در كشور ما بقرار زير است:
ترس
ما هميشه زبان را درس مشكلي تصور مي كرديم كه بايد آنرا امتحان دهيم و بدين دليل هرگز فرصت استفاه از آنرا بصورتي نيافتيم كه از آن لذت ببريم.
تكيه بر محيط مبتني بر متن
دنياي واقعي زبان، يك دنياي صوتي است. در حالي كه سيستم آموزشي ما، دنيايي مبتني بر متن بوده است و اين باعث ميشد كه مشكل تلفظ نيز بر مشكلات بيشمار ما افزوده شود. بدليل عدم زيستن در يك محيط واقعي صوتي با آن احساس بيگانگي ميكنيم. نتيجه اين سيستم آموزشي در آرماني ترين شرايط تربيت مترجم بود، نه كسي كه با زبان بتواند ارتباط برقرار كند.
تكيه بر گرامر
كاش ما زبان را با روش كودكان ياد ميگرفتيم كه كمترين اهميتي براي دستورات پيچيده زبان نميدهند. راستي ما، خود چقدر با گرامر زبان مادري خود آشنا هستيم؟ دستوات گرامري در تمامي زبانها يك موضوع كاملاً تخصصي و انتزاعي از زبان است و اگر نه اينست، پس اينهمه رشتههاي دانشگاهي سطح بالا در رابطه با دستور زبان چه معني ميدهند؟ حرف زدن با رعايت دستورات گرامري زباني پر از استثناء، مانند انگليسي، تقريباً غير ممكن است.
تأكيد بر يادگيري لغات
آموزش ما، حفظ كردن فرهنگهاي لغت بود، هر معلمي براي خود ديكشنري كوچكي ميساخت كه مجبور به حفظ کردن آن بوديم. و متأسفانه هنوز هم كار به همين منوال است. در يك فرهنگ انگليسي نگاهي به لغت GET يا TAKE بيندازيد. دو صفحه معني مختلف و گاه متضاد براي يك لغت، سردرگمي آدمي را در آموزش صد چندان ميكند. فرق عمده زبان انگليسي با زبان فارسي در اين است كه لغات در زبان انگليسي عمدتاً وقتي معنی واقعي دارند كه در كنار ساير لغات قرار ميگيرند. مثلاً لغت Take معني واضحي ندارد، در حالي كه معني عبارت Take off كاملا مشخص است.
اهميت دادن به امر خواندن
در هر زباني چهار عنصر عمده خواندن، نوشتن، صحبت كردن و گوش دادن وجود دارد. آنچه در سيستم آموزش رسمي ما بيش از همه به آن پرداخته شده است امر خواندن ميباشد. در برخي از كلاسهاي غير رسمي نيز صحبت از هم زماني چهار عنصر رفته است. اما وقتي ما در محيط واقعي زبان قرار ميگيريم در مييابيم كه اگر هدف فراگيري زبان باشد، عنصر خواندن و نوشتن اهميت درجه چندم دارند، به اين دليل ساده كه در تمامي زبانها افراد بي سواد آن جامعه نيز قادر با تكلم زبان مادري خود هستند.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
اهمیت فراگیری اصطلاحات
اصطلاحات (idioms) کلمات و عبارات ثابتی هستند کـه یـا از لحاظ گرامری غیرعادی هستند (مثل «Long time, no see!» و یا از این جهت که دارای معنیای هستند که نمیتواند از معانی کلمات تشکیل دهنده آن استخراج شود (مانند: It's raining cats and dogs!).
هر زبانی دارای اصطلاحات خاص خودش میباشد و اغلب فراگیری آنها برای زبانآموزها دشوار میباشد.
مثال:
معنی تحت اللفظی (نه یک اصطلاح):
- She broke the ice with a small hammer and dropped it into the blender.
- او با کمک یک چکش کوچک یخ را شکست و آن را داخل دستگاه مخلوط کن انداخت.
معنی اصطلاحی (یک اصطلاح):
- Before the conference began, the speaker broke the ice with a joke.
- قبل از آغاز کنفرانس، گوینده با یک لطیفه کارش را شروع کرد.
همانطور که میبینید، این عبارت (to break the ice) دو معنی متفاوت دارد که معنی تحتاللفظی آن «شکستن یخ» و معنی اصطلاحی آن «کاری را آغاز کردن» میباشد.
افعال چند قسمتی (Phrasal verbs) نـوع دیگری از اصطلاحات هستنـد که آنهـا را اغلب در انگلیسی محاوره ای میتوان شنیـد. ساختـار افعـال چنـد قسمتی بـه صورت فعل + حرف اضافه (verb + preposition) میباشد و غالباً از دو و گاهی سه کلمه تشکیل میشوند. یک فعل چند قسمتی برای خود معنی خاصی دارد که با معنی کلمات تشکیل دهنده آن متفاوت است.
چند مثال:
back out جر زدن، خلف وعده کردن
put off به تعویق انداختن
show off خودنمایی کردن
اصطلاحات و افعال چند قسمتی در انگلیسی محاورهای نیز بسیار مورد استفاده قرار میگیرند و در بسیاری از آزمونهای زبان انگلیسی و از جمله در بخش شنیداری آزمون تافل نیز مهارت شما در شناخت و درک اصطلاحات انگلیسی مورد ارزیابی قرار میگیرد.
اصطلاحات نقش بسیار مهمی را در زبان انگلیسی ایفا میکنند و در واقع کاربرد آنها چنان گسترده است که برای برقراری ارتباط مؤثر، چه در شنیدن و صحبت کردن و چه در خواندن و نوشتن، کاملاً ضروری به نظر میرسند.
درک صحیح این اصطلاحات و یافتن این حس که آنها کی و چگونه مورد استفاده قرار بگیرند واقعاً میتواند توانایی شما را در خواندن متون انگلیسی و درک مکالمات روزمره افزایش دهد. اما چطور میتوان این حجم زیاد اصطلاحاتی را که در نوشتارهای روزمره وجود دارد، فرا گرفت؟
یک راه این است که لغات کلیدی خاصی را در زبان انگلیسی در نظر بگیرید و اصطلاحات مرتبط با آن را فرا بگیرید. بعنوان مثال لغت head، لغت کلیدی بسیاری از اصطلاحات است. یک «دیکشنری اصطلاحات» خوب حداقل 40 اصطلاح روزمره که دربرگیرنده این لغت میباشد را فهرست میکند. لغات کلیدی دیگری که با این هدف میتوان جستجو کرد عبارتند از: رنگها، حیوانات معمولی، اعضای بدن (مثل چشم: eye) پدیدههای طبیعی (مثل باد: wind، خورشید: sun و...).
یک روش دیگر آن است که اصطلاحات انگلیسی را با اصطلاحات زبان مادری خودتان مقایسه کنید. این میتواند یک تمرین جالب و در عین حال وسیلهای برای بخاطر سپردن مؤثرتر اصطلاحات باشد. مثالهای زیر را در نظر بگیرید و به شباهتشان با معنی فارسی آنها دقت کنید:
|
در ضمن بخاطر داشته باشید که با اصطلاحات همانند یک «تک واژه» برخورد کنید: یعنی همیشه کل عبارت را در دفتر لغتتان یادداشت کنید و از یادداشت یک یا چند کلمه از اصطلاح مورد نظر و یافتن معنی آنها خودداری نمایید، زیرا همانطور که گفته شد اصطلاحات برای خود معنی خاصی دارند و با معانی کلمات تشکیل دهنده خود تفاوت اساسی دارند.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
حفظ لغات با جعبه لایتنر
جعبه لایتنر یک روش کارآمد برای فراگیری لغات و ... می باشد که در آن از کارتهای نمایش یا همان فلش کارتها به نحو موثری استفاده می شود. این روش که توسط یک ژورنالیست علمی آلمانی به نام سباستین لایتنر (Sebastian Leitner) در دهه هفتاد میلادی ابداع گردید به شما کمک می کند تا بدون تلاش بسیار مطالب را از حافظه کوتاه مدت خود به حافظه بلند مدت منتقل نمایید.
آزمایشات روانشناسان و نیز تجربه نشان می دهد حدود 75% هر آنچه را که ما از بر می کنیم پس از حدود 48 ساعت فراموش می کنیم. حتی پس از 20 دقیقه ممکن است 40% آن را فراموش کنیم!
پس از 8 روز تنها 20% مطالب را در ذهنمان نگه می داریم و در واقع به حافظه درازمدت منتقل می کنیم. ما می توانیم از فراموش کردن لغاتی که قصد بخاطر سپردن آنها را داریم اجتناب کنیم بشرط آنکه آنها را بطور منظم تکرار نماییم.
روش کار
جعبه لایتنر یک جعبه ساده است که از چند خانه تشکیل شده است و خودتان هم می توانید با کمک چوب، مقوا و ... یکی بسازید. خانه شماره 1 از همه کوچکتر و خانه شماره 5 از همه بزرگتر است (مانند شکل بالا).
لغت انگلیسی را روی کارت و معنی (به همراه تلفظ، جمله نمونه و ...) را پشت آن بنویسید. همیشه کارتها را طوری در خانه ها بگذارید که پرسش ها روبروی شما باشد.
شما لغتهای تازه را که روی کارتهای نمایش (فلش کارت) نوشته اید پس از به خاطر سپردن در خانه شماره 1 قرار می دهید. فلش کارتها بر اساس میزان یادگیری شما از یک خانه به خانه دیگر جابجا می شوند. وقتی معنی لغت یک کارت نمایش را بدرستی به خاطر آوردید آن را به خانه شماره بالاتر و پشت بقیه کارتها منتقل می کنید. اگر یک کارت به درستی پاسخ داده نشود باید به خانه اول و پشت بقیه کارتها منتقل شود.
برگه هایی که به درستی پاسخ داده اید |
برگه هایی که به درستی پاسخ نداده اید |
خانه ها باید پس از یک زمان مشخص (یا وقتی که پر شده اند) مرور شوند و سپس به خانه های بالاتر یا پایین تر جابجا شوند. خانه شماره 1 هر دفعه باید مرور شود ولی خانه های بالاتر به ترتیب در بازه های زمانی طولانی تر. مثلا خانه شماره 2 یک روز در میان، خانه شماره 3 هر سه روز یکبار، خانه شماره 4 هفته ای یکبار و خانه شماره 5 هر دو هفته یک بار. البته اینها قطعی نیستند و شما با توجه به شرایط آنها را تنظیم می کنید.
بدین ترتیب هر چقدر لغات مرور شده سخت تر به خاطر آورده شود بیشتر مرور خواهد شد و بر عکس. در این روش شما بیشتر وقتتان را صرف مطالعه لغاتی می کنید که سخت تر و چالش برانگیزتر هستند. لغاتی که بخوبی فرا گرفته اید فقط گهگاهی مطالعه خواهند شد تا فراموش نشوند.
کارتهایی که از خانه شماره ۵ با موفقیت بیرون بیایند در حافظه بلند مدت شما خواهند ماند. بدین ترتیب دیگر می توانید با خیال راحت آنها را دور بریزید!
جعبه لایتنر نرم افزاری
علاوه بر جعبه لایتنر فیزیکی، نرم افزارهای مشابهی هم وجود دارند که دقیقا از همان اصول پیروی می کنند، ضمن اینکه از بعضی جهات مزیتهایی هم دارند، از جمله:
• خطر بیرون ریختن کارتها و جابجا و قاطی شدن آنها وجود ندارد.
• ذهن خود را درگیر محاسبات و جابجایی کارتها نمی کنید و خود نرم افزار همه کارها را برای شما انجام می دهد.
• همه چیز در رایانه شما ذخیره می شود و هیچ فضای فیزیکی اشغال نمی شود.
• هیچ محدودیتی در تعداد لغات وجود ندارد و حتی می توان لغات و موضوعات را طبقه بندی کرد.
• امکان افزودن صدا و تصویر به هر لغت جهت فراگیری بهتر لغت و تلفظ وجود دارد.
• همزمان چند نفر می توانند از آن استفاده کنند.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
روشهای فراگیری لغات
به خاطر سپردن لغتهای یک زبان خارجی می تواند یکی از بخشهای خسته کننده در فراگیری زبان باشد. خوشبختانه روشهای مختلفی برای سرعت بخشیدن و نیز لذت بخش کردن آن وجود دارد که در ادامه به آن می پردازیم:
کارتهای نمایش (Flash cards)
استفاده از کارتهای نمایش سریعترین روش برای مرور لغاتی است که نیاز به تکرار دارند. این روش بسیار مؤثر و در عین حال کم هزینه است.
روش کار بدین صورت است که یک دسته کارت مقوایی، در اندازهای که در جیب جا شوند، تهیه میکنید، در یک روی آن لغت انگلیسی را مینویسید و در سمت دیگر کارت معنی آن را به فارسی وارد میکنید. همانطور که کارتها را مرور میکنید، لغتها را به دو دسته تقسیم میکنید: آنهایی که معنی آن را فوراً به خاطر میآورید و آنهایی که به راحتی نمیتوانید معنی آن را به خاطر آورید. به مرور لغتهایی که هنوز به آنها تسلط پیدا نکردهاید آنقدر ادامه میدهید تا اینکه مطمئن شوید آنها را بخوبی یاد گرفتهاید.
دفتر لغت
سعی کنید حتماً یک دفتر لغت مناسب تهیه کنید و هر موقع که به لغت جدیدی برخوردید آن را در دفترتان یادداشت کنید. فقط به نوشتن لغت و معنی آن اکتفا نکنید. بعضی از مواردی که میتوانید در دفترتان ثبت کنید عبارتند از: توضیح انگلیسی معنی لغت، مترادف ها، متضادها، تصاویر، جملات نمونه (به انگلیسی)، علائم فونتیک، نوع کلمه (اسم، فعل و ...)، نکات گرامری (قابل شمارش، غیرقابل شمارش و ...)، کلمات هم خانواده و ....
کارهای جالبتری هم می توانید انجام دهید: مثلاً میتوانید خودتان با لغت جدید یک جمله بسازید و یادداشت کنید. و یا صفحاتی را به موضوعات خاصی اختصاص دهید؛ مثلاً حیوانات، رنگها و شکلها، پول، مسافرت، غذاها و میوه ها و ....
تصویر سازی ذهنی
در این روش شما یک لغت انگلیسی را با یک لغت فارسی که تلفظ یا املای مشابهی دارد، به نحوی مرتبط می کنید که الزاماً از لحاظ معنایی با هم ارتباطی ندارند. بعنوان مثال اگر شما برای اولین بار به لغت tongue (تانگ: به معنی زبان) برخوردید، متوجه میشوید که تلفظ آن شبیه تانک در فارسی است. بنابراین میتوانید در ذهنتان مجسم کنید که بجای زبان، یک تانک از دهان کسی در حال خارج شدن است!
مثال دوم: فرض کنید شما به لغت در valorousبه معنی شجاع بر میخورید. در این حال میتوانید در ذهن خود چنین مجسم کنید که در کنار دریا ایستادهاید و مشغول تماشای والها هستید. والها یکی یکی به سطح آب میآیند ولی به محض اینکه شما را میبینند میترسند و فرار میکنند، تا اینکه یک وال روس (یک وال از کشور روسیه) به سطح آب میآید و بجای اینکه از شما فرار کند، به سمت شما میآید. شما با خود میگویید: وال روس، شجاع است! (مثال دوم از rezalotfian.blogfa.com)
این تکنیک به شما کمک میکند تا هر چه بهتر معانی لغات را بخاطر بسپارید. همچنین گفته میشود که هرچقدر تصویر ساخته شده عجیبتر باشد، به خاطر آوردن آن هم آسانتر خواهد بود.
تکرار، تکرار و تکرار!
مطالعات نشان میدهند که احتمال فراگیری لغاتی که بیش از 8 بار به هنگام مطالعه متنهای مختلف دیده میشوند، بسیار بیشتر از لغاتی است که کمتر تکرار شدهاند. همچنین زبانشناسان به اتفاق معتقدند که تکرار لغات با صدای بلند به از بر کردن آنها کمک زیادی میکند. بنابراین گاهی همین تکرار کردن ساده حافظه شما را برای بخاطر سپردن لغات دشوار یاری میکند. در ضمن توصیه میشود که جمله کاملی را که لغت مورد نظر را در خود دارد، از بر کنید و یا چند بار با صدای بلند تکرار نمایید.
جعبه لایتنر
جعبه لایتنر (همان جی 5) روش بسیار موثری برای حفظ کردن لغات است که در آن به کمک یک سری کارتهای نمایش و تکرار آنها به یادگیری لغات می پردازید. در این روش لغاتی که یاد گرفتن آنها دشوار است با تکرار زیاد به حافظه بلند مدت شما منتقل می شوند. توضیحات بیشتر...
مطالعه آزاد
شما میتوانید دایره لغات خود را با مطالعه آزاد افزایش دهید، اگر چه بسیاری از زبانشناسان ادعا میکنند که در ابتدا باید بین 3000 تا 5000 لغت و هم خانوادههای آنها را فرا بگیریم تا این توانایی را پیدا کنیم که معنی دقیق لغات را با توجه به متن آن پیدا کنیم. پس تا آنجا که میتوانید وقت آزاد خود را برای مطالعه متنهای انگلیسی (داستانهای کوتاه، اخبار و مقالات و ...) اختصاص دهید. وقتی به لغت جدیدی بر میخورید، ابتدا سعی کنید معنی آن را از روی بقیه متن حدس بزنید و سپس با مراجعه به دیکشنری معنی دقیق آن را پیدا کنید.
طبقهبندی لغات
با طبقهبندی کردن لغات، بخاطر سپردن آنها راحتتر میشود. به مثال زیر توجه کنید:
VEGETABLES Celery کرفس Cauliflower گل کلم Pea نخود Onion پیاز Carrot هویج |
FRUIT Pear گلابی Peach هلو Apple سیب Cherry گیلاس Melon خربزه |
شما همچنین میتوانید لغاتی را که از لحاظ دستوری، ریشهای، معنایی و ... با هم مرتبط هستند، یکجا یاد بگیرید:
child بچه, childhood بچگی, childish بچگانه, childless بیبچه (بیاولاد)
و سخن آخر اینکه هیچ کدام از روشهای فراگیری لغات کامل نیستند و هر کدام نقاط ضعف و قوت خاص خود را دارند. بهترین راه این است که همه این روشها را با هم تلفیق کنید.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
تفاوتهای انگلیسی آمریکایی و انگلیسی بریتانیایی
آيا انگلیسی آمريکايی (American English) و انگلیسی بريتانيايی (British English) دو زبان مجزا هستند يا دو حالت مختلف از زبان انگلیسی؟ بعضيها ميگويند آنها دو زبان مختلف هستند ولی خيليها آنها را تنها حالتهای مختلفی از يک زبان ميدانند.
البته هيچ پاسخ دقيقی برای اين پرسش وجود ندارد. ما فقط ميتوانيم بگوييم که تفاوتهايی ميان آنها وجود دارد. البته بايد بدانيد که اين تفاوتها جزئی بوده و در اثر يکپارچه شدن دنيای امروز اين تفاوتها روز به روز کمتر ميشوند.
در ادامه با برخی از تفاوتهای ميان اين دو نسخه از زبان انگلیسی آشنا ميشويد.
املای کلمات
انگلیسی بريتانيايی تمايل دارد که املای بسياری از کلماتی که ريشه فرانسوی دارد را حفظ کند، در حاليکه آمريکاییها بيشتر سعی میکنند کلمات را همانطور که تلفظ میکنند بنويسند. علاوه بر اين، آنها حروفی را که مورد نياز نيست حذف ميکنند. به مثالهای زير دقت کنيد:
British English |
American English |
colour |
color |
centre | center |
honour | honor |
analyse | analyze |
cheque | check |
tyre | tire |
favour | favor |
اگر چه هر دو نسخهی آمريکايی و بريتانيايی زبان انگلیسی صحيح هستند، اما املای آمريکايی معمولاً سادهتر است. بنابراين بهتر است بطور کلی از املای آمريکايی استفاده کنيد، مگر اينکه بخواهيد برای خوانندگان بريتانيايی چيزی بنويسيد.
تلفظ
تلفظها و لهجههای گوناگونی در انگلیسی محاورهای وجود دارد که پرداختن به همه آنها در يک مقاله امکانپذير نيست. بنابراين تنها به تفاوتهای اصلی بين دو نوع اصلی زبان انگلیسی، يعنی انگلیسی آمريکايی و انگلیسی بريتانيايی اشاره ميکنيم:
-
صدای /r/ ممکن است در بعضی از کلمات انگلیسی بريتانيايی رسا نباشد؛ مثلاً کلمات car، park، star و bark را در نظر بگيريد. قاعدهی آن اينست که حرف r تنها وقتی که يک حرف صدادار بعد از آن بيايد تلفظ ميشود، مانند Iran، British و bring.
-
آمريکاييها تمايل دارند کلماتی که به «-duce» ختم ميشوند (مانند reduce، produce، induce و seduce) را بصورت /-du:s/ تلفظ کنند. در انگلیسی بريتانيايی اين اغلب کمی متفاوت است:/-dju:s/
برای فراگيری سيستم تلفظ IPA اينجا را کليک کنيد. -
آمريکاييها تمايل دارند کلمات را با حذف حروف کاهش دهند. بعنوان مثال کلمه «facts» در انگلیسی آمريکايی درست مثل «fax» تلفظ ميشود - حرف t تلفظ نميشود.
-
گاهی حروف صدادار در انگلیسی بريتانيايی حذف ميشوند. بعنوان مثال در هيچيک از کلمات «secretary» و «tributary» حرف a تلفظ نميشود.
-
گاهی استرس کلمه در هر کدام از دو نسخه آمريکايی و بريتانيايی تفاوت دارد:
advertisement:
American English: /'/
British English: /'/
لغت
در جدول زير چند کلمه متداول بريتانيایی بهمراه معادل آمريکایی آن ارائه شده است:
British English |
American English |
معنی فارسي |
lift | elevator | آسانسور |
trousers | pants | شلوار |
lorry | truck | کاميون |
petrol | gasoline | بنزين |
underground | subway | مترو |
aerial | antenna | آنتن |
rubber | eraser | پاککن |
flat | apartment | آپارتمان |
wardrobe | closet | جارختي |
queue | line | صف |
pavement | sidewalk | پيادهرو |
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
سه مشکل اصلي پيش روي يک زبان آموز
1- ايجاد شور و هيجان در فراگيري زبان
همه زبانآموزان دوست دارند که به خوبي انگليسي صحبت کنند. آنها از اين فکر که قادر باشند «روان» صحبت کنند و با ديگران به انگليسي ارتباط برقرار کنند به هيجان ميآيند. اما آنها معمولاً توجهي به خود فرآيند آموزش ندارند. در نظر بيشتر زبانآموزان، فراگيري زبان انگليسي يک اجبار است - چيـزي که مجبور به انجام آن هستنـد، ولي ميلي به آن ندارنـد. آنهـا در فراگيري زبان انگليسي هيچ لذتي نميبينند. بطور خلاصه، بيشتر زبانآموزان دوست دارند که انگليسي صحبت کنند ولي دوست ندارند به فراگيري زبان انگليسي مشغول باشند. اين اولين و مهمترين مشکلي است که پيش روي يک زبان آموز قرار دارد، زيرا کسي که تمايلي به فراگيري يک زبان خارجي نـدارد، آن را بـه خوبي فرا نخواهـد گـرفت. اگـر شما «انگليسي» را دوست نداشتـه باشيـد، «انگليسي» هم شما را دوست نخواهد داشت!
اگر ميخواهيد که زبانآموز موفقي باشيد، لازم است که خود فرآيند آموزش را هم دوست داشته باشيد. لازم است که زماني را که صرف فراگيري انگليسي ميکنيد، به عنوان وقت تفريح يا استراحت خود به حساب آوريد. به عنوان مثال، شما بايد از موارد زير لذت ببريد:
-
خواندن جملات انگليسي و فکر کردن درباره ساختار آنها
-
فراگيري لغات جديد از يک ديکشنري
-
نوشتن يک جمله انگليسي صحيح با کمک گرفتن از ديکشنري، کتاب گرامر و اينترنت
-
تمرين تلفظ اصوات و کلمات انگليسي
به طور آرماني، فراگيري زبان بايستي براي شما يک تفريح به حساب بيايد. شما بايد خود را يک «زبانآموز» قلمداد کنيد - کسي که فراگيري زبان انگليسي را به عنوان يکي از فعاليتهاي مورد علاقهاش انتخاب کرده است.
2- ايجاد اولين تغيير در زندگي
تصميم براي فراگيري زبان انگليسي نيازمند ايجاد تغييراتي در زندگيتان ميباشد. به عنوان مثال تصميم ميگيريد که هر روز 30 دقيقه براي خواندن يک کتاب انگليسي وقت بگذاريد و بر اين تصميم پافشاري ميکنيد. ايجاد يک تغيير کوچک ولي دائمي در زندگي راحت نيست، مخصوصاً اگر فراگيري زبان «سرگرم کننده» به نظر نرسد. به هر حال، زبانآموزان بايد به خاطر داشته باشند که اگر روزي 15 دقيقه به مطالعه انگليسي بپردازند، نتيجه بهتري ميگيرند تا اينکه مثلاً هر يک ماه يکبار، يک روز کامل را به اين کار اختصاص دهند.
3- ايجاد تغييرات ديگر در زندگي
اگر چه ايجاد اولين تغيير، خود کار دشواري است، ايجـاد تغييرات بعدي نيـز سخت است. بسياري از زبانآموزان اولين گام را برميدارند (مثلاً مطالعه روزانه يک کتاب بـه زبان انگليسي) و همانجا متوقف ميشوند. آنها خود را درگير فعاليتهاي «انگليسي ساز» نميکنند.
يک زبانآموز خوب مجموعهاي از فعاليتها (خواندن متن، تماشاي برنامههاي زبان اصلي، تمرين تلفظ و ...) را در اختيار دارد و هر کدام را بر اساس حال و هواي خود انتخاب ميکند. يک فعاليت به خودي خود کافي نيست، زيرا اولاً شما زودتر خسته ميشويد و ثانياً به شما طيفي از مهارتهاي زبان ارائه ميدهد که نوعاً بسيار محدود است. به عنوان مثال خواندن متون انگليسي نميتواند تلفظ شما را تقويت کند، اگر چه ميتواند گرامر، دايره لغت و مهارتهاي نوشتاري و درک مطلب شما را تقويت کند.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
چگونه تلفظ خود را بهبود بخشيم
«استرس کلمه (word stress)» در درک مطلب شنيداري نقش بسيار مهمي را ايفا ميکند. زبان انگليسي يک زبان «استرس محور» ميباشد که اين بدان معنا است که سيلابهاي خاصي استرس بيشتري نسبت به بقيـه دريافت ميکنند، در حاليکه از روي کلمات فاقد استرس به سرعت ميگذريم. انگليسيزبانان به طور طبيعي استرس کلمات را به کار ميبرند. اين آنقدر براي آنها طبيعي است که حتي نميدانند دارند از آنها استفاده ميکنند. در بسياري از زبانها، از جمله فرانسه و ژاپني، هر سيلاب با «تأکيد» مساوي و يکسان تلفظ ميشود. بنابراين اين دسته از غير انگليسي زبانان اغلب با دو مشکل مواجه هستند:
-
آنها نميتوانند به راحتي صحبتهاي انگليسي زبانان بومي (native) را درک کنند، مخصوصاً اگر تند صحبت کنند.
-
انگليسيزبانان بومي هم به نوبهي خود در درک صحبتهاي غير انگليسي زبانان (غير بومي) مشکل دارند.
اما «استرس کلمه (word stress)» دقيقاً چيست؟ انگليسي زبانان هر سيلاب را با شدت يکساني بيان نميکنند، بلکه يک سيلاب را با استرس (تکيه) تلفظ ميکنند. آنها يک سيلاب را بلند و واضح و بقيه سيلابها را آرامتر بيان ميکنند.
سه کلمهي photographer ، photograph و photographic را در نظر بگيريد. اين سه کلمه اگر چه هم خانواده هستند، اما استرس هر کدام در جاي متفاوتي قرار گرفته است:
PHO to graph
pho TO grapher
pho to GRA phic
همه کلماتي که بيش از دو سيلاب دارند، داراي يک سيلاب استرس دار يا مؤکد هستند:
TEAcher, jaPAN, CAnada, aBOVE, converSAtion, imPORtant, deMAND, etc.
اگر شما در صحبتهايتان به درستي از استرس کلمات استفاده کنيد، به سـرعت هر دو مهـارت درک مطلب شنيداري و تـلفظ خـود را تـقـويـت خواهيد کرد. |
انگليسي زبانان بيشتر به سيلابهاي «استرس دار» دقت ميکنند و نه به سيلابهاي «خفيف». اگر شما در صحبتهايتان به درستي از استرس کلمات استفاده کنيد، به سرعت هر دو مهارت درک مطلب شنيداري و تلفظ خود را تقويت خواهيد کرد.
هر موقع که چيزي به انگليسي گوش ميدهيد (مثلاً راديو يا يک فيلم زبان اصلي) به استرس هر کدام از کلمات دقت کنيد. اولين قدم شما اين است که آن را بشنويد و تشخيص دهيد. در مرحله بعد شما ميتوانيد آن را به کار بريد!
وقتي لغت جديدي را ياد ميگيريد، بايد مکان استرس آن را هم بياموزيد. اگر يک دفـترچه لغت داريد، موقع يادداشت يک لغت جديد حتماً نشان دهيد که کدام سيلاب داراي استرس است. اگر نميدانيد ميتوانيد به يک ديکشنري مراجعه کنيد. در ديکشنريها معمولاً سيلاب استرسدار را با يک علامت ( ' ) نشان ميدهند (قبل يا بعد از سيلاب استرسدار).
علاوه بر استرس کلمه (word stress)، بايد استرس جمله (sentence stress) را هم درست ادا کنيد.
بطور کلي کلمات استرسدار در يک جمله عبارتند از: اسمها، افعال اصلي (مانند read, visit و ...)، صفتها و قيدها. کلمات ديگر يعني حروف تعريف، افعال کمکي، ضماير و ... در جمله استرس نميگيرند. (دقت کنيد سيلابهاي استرسدار را با کلمه استرسدار اشتباه نگيريد.)
جمله زير را با صداي بلند بخوانيد:
The beautiful mountain appeared transfixed in the distance.
حالا اين جمله را با صداي بلند بخوانيد:
He can come on saturdays as long as he doesn't have to do any homework in the evening.
اگر چه جمله دوم تقريباً 30% طولانيتر از جمله اول است، ولي براي بيان هر دوي آنها زمان يکساني مورد نياز است، زيرا در هر جمله پنج کلمه استرسدار وجود دارد.
يک تمرين
چند جمله را از يک کتاب انتخاب کنيد و روي يک کاغذ يادداشت کنيد. نخست سيلاب استرسدار هر کلمه را مشخص کنيد (با استفاده از يک ديکشنري خوب) و سپس زير کلمات استرسدار يا مؤکد در هر جمله را خط بکشيد. بعد از آن، هر جمله را با صداي بلند بخوانيد و دقت کنيد که کلماتي که زيرشان خط کشيدهايد را با تأکيد بيشتري ادا کنيد و از روي بقيه کلمات به سرعت بگذريد.
اگر شما اين تمرين را بطور مرتب انجام دهيد از پيشرفت سريع تلفظ تان شگفتزده خواهيد شد!
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
چگونه لهجه خود را کاهش دهيم
بسياری از مشکلاتی تلفظی که زبانآموزان با آنها مواجه هستند در نتيجه استفاده غلط از اصواتی است که در زبان مادری خود به کار ميبرند. بنابراين مشکلات تلفظی که شما از آن رنج ميبريد احتمالاً مشابه مشکلاتی است که ديگر زبانآموزان «هم زبان» شما هم با آن مواجه هستند. وقتی يک انگليسيزبان بومی (native) به شما ميگويد که شما (بعنوان مثال) لهجه روسی يا چينی داريد، در واقع اين نکته را تأييد ميکند. بسياری از برنامههای کاهش لهجه بر اساس تحقيقاتی است که اصوات خاصی را که هر گروه زبانی (مثلاً فرانسوي، چيني، اسپانيايي، ژاپنی و ...) موقع ادای کلمات انگليسی دارد، مشخص ميکنند. بعنوان مثال 70% اسپانيايي زبانها در تلفظ صدای /st/ در کلمه stick مشکل دارند در حاليکه چينی زبانها هيچ مشکلی در تلفظ آن ندارند. نکتههای زير به شما کمک ميکنند که تأثير زبان مادری خود بر انگلیسیتان را کاهش دهيد.
به حرکات دهان انگلیسی زبانان (native) دقت کنيد.
موقع تماشای برنامههای زبان اصلی به حرکات دهان گوينده خوب دقت کنيد. آنچه که ميگويد را تکرار کنيد و لحن صدای او را تقليد کنيد.
شمرده صحبت کنيد.
تا وقتی که لحن و اصوات انگليسی را بخوبی فرا نگرفتهايد، شمرده صحبت کنيد. اگر شما سريع و با لحن و تلفظ غلط صحبت کنيد، انگليسی زبانها در فهميدن آنچه که ميخواهيد بگوييد مشکل پيدا خواهند کرد. همچنين اگر شما به «اشتباه صحبت کردن» خود ادامه دهيد، اين اشتباهات در ذهن شما ماندگار خواهند شد.
از ديکشنری استفاده کنيد.
با علائم فونتيک ديکشنری خود آشنا باشيد و تلفظ صحيح کلماتی را که ادای آنها برای شما دشوار است در آن جستجو کنيد.
از ديگران کمک بگيريد.
يک فهرست از کلماتی که تلفظ آنها برای شما دشوار است، تهيه کنيد و از يک دوست انگليسی زبان (native) بخواهيد آنها را برای شما تلفظ کند. خوب است صدايش را ضبط کنيد و بعداً به آن گوش دهيد و خودتان هم آن را تکرار کنيد. اگر چنين دوستی نداريد ميتوانيد از نرم افزارهايی که کلمات را با صدای ضبط شده انسان ادا ميکنند استفاده کنيد. (برای اين منظور ميتوانيد از نرمافزار Pronunciation Power و يا ديکشنري گوياي لانگمن استفاده نماييد.)
به کتابهای نواردار گوش دهيد.
با تهيه کتابهايی که دارای يک نوار يا سیدی صوتی هستند ميتوانيد در يک زمان هم بخوانيد و هم گوش کنيد. بخشهايی از کتاب را با صدای بلند بخوانيد و صدای خودتان را ضبط کنيد. صدای خودتان را با گوينده اصلی مقايسه کنيد و سعی کنيد اشتباهاتتان را اصلاح کنيد.
به پسوندهای s و ed دقت کنيد.
تلفظ صحيح کلماتی که به s و ed ختم ميشوند را ياد بگيريد. مثلاً s- ياes- را در نظر بگيريد. اين پسوند گاهی صدای /S/ ميدهد (مثلاً در eats)، گاهی صدای /Z/ ميدهد (مثلاً در plays) و گاهی هم صدای /IZ/ ميدهد (مثلاً در washes). (برای فراگيری نحوه تلفظ صحيح اين قبيل کلمات اينجا را کليک کنيد.)
با صدای بلند انگلیسی بخوانيد.
هر روز به مدت 15 تا 20 دقيقه يک متن انگليسی (مثلاً يک کتاب داستان) را با صدای بلند بخوانيد. اين به شما کمک ميکند که آن دسته از عضلات دهان را که برای انگليسی صحبت کردن به کار ميآيند، تقويت کنيد. تحقيقات نشان ميدهد که برای صحبت کردن يک زبان جديد حدود سه ماه تمرين روزانه مورد نياز است تا عضلات دهان (برای آن زبان خاص) تقويت شوند.
(«آموزش مکالمه انگليسي نصرت در 90 روز» با وقفه کوتاهی که بين کلمات و جملات ايجاد ميکند اين فرصت را برای شما فراهم ميکند که آنها را تکرار کرده و مهارت تلفظ خود را تقويت نماييد.)
صدای خودتان را گوش کنيد.
صدای خودتان را ضبط کنيد و برای يافتن اشتباهات تلفظی خود به آن گوش دهيد. اين يک تمرين بسيار عالی است، زيرا اين به شما کمک میکند از اشتباهاتی که دائماً مرتکب ميشويد آگاه شويد.
صبور باشيد.
شما میتوانيد نحوه صحبت کردن خود را بهبود بخشيد، ولی اين «يک شبه» بدست نميآيد. مردم اغلب به دنبال کسب نتيجه فوری هستند و به همين دليل خيلی زود دلسرد میشوند و از تلاش دست برمیدارند.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها:
چطور با خواندن، انگليسي خود را تقويت کنيم؟
سريع خواني
معمولاً افراد هنگام مطالعهي يک متن (مثلاً يک روزنامه) سعي ميکنند با حداقل تلاش و حداکثر سرعت به مضمون اصلي مطلب پي ببرند. شايد بتوان اين استراتژي را «سريع خواني» ناميد. در اين استراتژي مغز تلاش ميکند تا جاي ممکن کلمات کمتري را بخواند و تنها کسري از ثانيه روي هر کلمه توقف ميکند. ممکن است زبانآموزان نيز اين استراتژي را براي خواندن متون انگليسي بکار بگيرند.
حال بايد ديد اين استراتژي (سريع خواني) چه ويژگيهايي دارد:
-
کلمات گرامري از قبيل حروف اضافه و حروف تعريف ديده نميشوند. چشم تنها روي کلماتي از قبيل اسمها، فعلها، صفات و قيدهاي اصلي توقف ميکند.
-
وجوه کلمه ديده نميشود (مانند قسمت دوم يا سوم بودن يک فعل).
-
به املاي دقيق کلمه دقت نميشود. دانسته شده است که مغز کل کلمه را از روي شکل آن تشخيص ميدهد و آن را بصورت حرف به حرف تجزيه و تحليل نميکند.
-
به کلمات مشکلي که براي درک معني کلمه ضروري نيستند توجه نميشود (براي صرفه جويي در وقت به ديکشنري مراجعه نميشود).
البته «سريع خواني» روش بسيار خوبي براي صرفهجويي در وقت است. اما مشکل اينجاست که شما براي درک يک مطلب به کلمات گرامري خيلي نياز نداريد، اما براي ساختن يک متن يا مطلب (هنگام نوشتن يا صحبت کردن) به آنها نياز داريد. بنابراين اگر به چيزهايي مانند حروف تعريف و حروف اضافه دقت نکنيد، نخواهيد توانست آنها را به درستي در جملات خودتان بکار گيريد.
به همين دليل بعضي از زبانآموزان يک کتاب 300 صفحهاي را تمام ميکنند و همچنان با گرامر نسبتاً پايهاي هم مشکل داشته باشند. و باز به همين دليل است که حروف اضافه و حروف تعريف جزو سختترين قسمتهاي آموزش زبان انگليسي محسوب ميشوند. توصيهاي که در اينجا به زبانآموزان ميشود اين است که اگر ميخواهيد مهارتهاي خروجي (=نوشتن و مکالمه) خود را افزايش دهيد، بايد به خودتان ياد بدهيد که به کلمات گرامري توجه کنيد.
چگونه بخوانيم؟
در اينجا چند نکتهي جالب و مهم براي مطالعهي متنهاي انگليسي به زبانآموزان توصيه ميشود:
1- هنگام برخورد با يک چيز جالب توجه (و نه واضح) توقف کنيد: مثلاً يک کلمهي جديد، نحوهي کاربرد يک کلمه، يک ساختار گرامري، يک حرف اضافه، يک حرف تعريف، ترتيب لغات و .... کمي وقت بگذاريد و فکر کنيد که چرا مثلاً در يک جملهي خاص از حرف اضافهي at به جايon استفاده شده است و يا چرا از زمان حال کامل استفاده شده است در حاليکه شما انتظار گذشتهي ساده را داشتيد.
2- اگر در جملهاي عبارت مفيدي وجود دارد، از خودتان بپرسيد: آيا خودم ميتوانم يک عبارت مشابه بسازم؟ آيا ميتوانيد مثلاً حروف اضافه، حروف تعريف و زمانهاي صحيح را بکار ببريد؟ اگر مطمئن نيستيد، سعي کنيد يک عبارت مشابه را با صداي بلند و يا در ذهنتان بگوييد. هدف اين است که آن عبارت را در ذهنتان نگه داريد.
3- هر جا لازم است (و يا اگر صرفاً دوست داريد)، از ديکشنري استفاده کنيد تا به تعاريف کلمات و نيز به جملات نمونهي بيشتري دست پيدا کنيد. (معرفي ديکشنري)
4- جملات و عبارتهاي مفيد و کاربردي را در دفتر يادداشت خود (و يا در نرمافزارهايي مانند Supermemo) وارد کنيد. بدين ترتيب اطمينان خواهيد يافت که در آينده باز هم آنها را مرور خواهيد کرد.
اگر دوست نداريد هنگام خواندن توقف کنيد (تا مثلاً يک کلمه را در ديکشنري جستجو کنيد)، ميتوانيد زير جملات جالب و مفيد خط بکشيد تا بعداً به آنها رسيدگي کنيد.
نکتهي مهم ديگري که بايد به آنها توجه کنيد اين است که شما مجبور نيستيد که هميشه از استراتژي بالا استفاده کنيد. خواندن به اين روش نسبتاً خسته کننده است، بنابراين اگر بعد از يک مطالعهي طولاني خسته هستيد، اين روش را به کار نبريد. همچنين براي هر جمله به يک اندازه وقت صرف نکنيد. در بسياري از جملات، عبارتها و ساختارهايي که براي جملهسازي شما مفيد باشند وجود ندارد.
موضوعات مرتبط: فنون و مهارت های یادگیری زبان انگلیسی ، ،
برچسبها: